ساعت 12 شب بود.از 5 نفر فقط من تو سرور بودم.داشتم خونه جدیدمو میساختم تا اینکه چوب هام تموم شد و
رفتم به طرف جنگل…
تقریبا تمام مشکلاتم از اینجا شروع شد.
تا جنگل نزدیک 700 تا بلاک راه بود داشتم میرفتم اما دیدم داره غروب میشه تخت زرد رنگمو گذاشتم و خواستم بخوابم اما بازی اجازه نمیداد و میگفت از ماب های اطرافت دوری کن و بعد دوباره تلاش کن. من هرچی گشتم هیچی نبود برای همین تختمو برداشتم و از اون نقطه دور شدم و دوباره تختمو گذاشتم که بخوابم اما باز اخطار قبلی رو میداد دیگه کلافه شده بودم.اونجا 4 عدد درخت بود برای همین تصمیم گرفتم تا برم بالای درخت بخوابم.
رفتم بالای درخت بخوابم که دیدم بازهم همون پیام رو میده.فکر کردم بازی باگ خورده برای همین لفت دادم.چند دقیقه بعد دوباره اومد تو سرور.وقتی برگشتم یکی دوتا از درخت های اون اطراف آتش گرفته بود سریع از روی درخت پریدم پایین نمیدونستم چیکار کنم فکر کردم رعد و برقی چیزی زده برای همین از اونجا گذشتمو.نزدیک های جنگل بودم که با خودم گفتم:
زمانی رعد و برق میزنه که بارون بیاد پس این نمیتونه دلیل آتش گرفتن درخت ها باشه چون اون موقع بارون نمیومد.یک دلیل دیگه ای هم که میتونه داشته باشه حضور لاوا در اون مکان.پس باید اونجا لاوا باشه.
نزدیک 10 تا 15 درخت کندم و فکر میکنم باید کافی باشه برای همین داشتم بر میگشتم که گفتم بزار از اونجایی که درخت ها سوخت برگردم تا برم ببینم دم درخت ها لاوا هست یا نه.وقتی رسیدم به اونجا چیز عجیبی دیدم.
همه درخت ها سالم شده بودن.هیچ لاوایی هم اون اطراف نبود.
این داستان ادامه دارد…
این داستان کاملا واقعی است و چندین یوتیوبر بر این داستان واکنش نشون دادند.